سفیر سیمرغ، وبلاگ تخصصی ادبیات فارسی

غرلی از سعدی

 

من ندانستم از اول که تو بی مهر و وفایی
عهد نابستن از آن به که ببندی و نپایی
دوستان عیب کنندم که چرا دل به تو دادم
باید اول به تو گفتن که چنین خوب چرایی
ای که گفتی مرو اندر پی خوبان زمانه
ما کجاییم در این بحر تفکر تو کجایی

آن نه خالست و زنخدان و سر زلف پریشان
که دل اهل نظر برد که سریست خدایی


:: موضوعات مرتبط: ایران، شعر، انواع ادبی، شعر، ادبیات غنایی، ،
:: برچسب‌ها: سعدی شیرازی, غزل, شعرفارسی, عشق, بی وفایی, عاشقی,
نويسنده : ....


دوستی



:: موضوعات مرتبط: تصاویر، ،
:: برچسب‌ها: عشق,
نويسنده : ....


تک بیت های بسیار زیبا و آموزنده از بزرگان شعر و ادب پارسی 3

به دل نقش خیال خفتنش بر سینه چون بندم ؟ تپیدن های دل ترسم کند از خواب بیدارش

لبخند تو را چند صباحیست ندیدم یک بار دگر خانه ات آباد بگو سیب

بگذشته و آینده دریغ و هوس است عمری که شنیده ای همین یک نفس است

مرو راهی که پایت را ببندند مکن کاری که هوشیاران بخندند

دلم پر آتش و چشمم پر آب شد هر دو دو خانه وقف تو کردم خراب شد هر دو

قاصد ادای نامه تواند نه عرض شوق حیف از زبان که بال کبوتر نمی شود

4 Sher PoemlWwW.KamYab.IR  تک بیت های بسیار زیبا و آموزنده از بزرگان شعر و ادب پارسی

نمی گویم فراموشم مکن گاهی به یاد آور رفیقی را که می دانی نخواهی رفت از یادش

تو باز حسن پراندی و من کبوتر دل کبوتری که رود سوی باز ناید باز

این که دائم می کشم با خود نپنداری تن است گور گردان است و در آن آرزوهای من است

گویند مردمان غم دیوانگان خورند / دیوانه هم شدیم و غم ما کسی نخورد

شمع را باید از این خانه برون بردن و کشتن / تا که همسایه ندان که تو در خانه مائی



:: موضوعات مرتبط: شعر، ادبیات غنایی، ،
:: برچسب‌ها: عشق,
نويسنده : ....


دوست داریدبدانیدباعقل عاشق می شویم یامغز ؟!!

 http://goonagoon-groups.com/

ترس را در شكم و معده نيز مي‌توان حس كرد ولي مي‌گويند جايگاه عشق، قلب است. لجبازي نكنيد. عكس قلب و تيري را كه به سمت آن پرتاب شده است همگان ديده‌اند. در عهد باستان ارسطو معتقد بود قلب جايگاه تمامي احساسات است، هر چند كه كلود گالين - پزشك يوناني قرن دوم ميلادي - جگر را مركز همه چيز مي‌دانست اما با اين حال قرن‌هاست كه بشر با قلبش هم حس مي‌كند و هم تصميم مي‌گيرد.



:: برچسب‌ها: عشق,
نويسنده : ....


چگونگی عشق

یکی بود ، یکی نبود. آن یکی که وجود داشت ، چه کسی بود؟ همان خدا بود و غیر از خدا هیچکس نبود. این قصه را جدی بگیرید که غیر از خدا هیچ کس نیست. استادى از شاگردانش پرسید: چرا ما وقتى عصبانى هستیم داد می‌زنیم؟ چرا مردم هنگامى که خشمگین هستند صدایشان را بلند می‌کنند و سر هم داد می‌کشند؟
شاگردان فکرى کردند و یکى از آن‌ها گفت: چون در آن لحظه، آرامش و خونسردیمان را از دست می‌دهیم. شاگردان فکرى کردند و یکى از آن‌ها گفت: چون در آن لحظه، آرامش و خونسردیمان را از دست می‌دهیم.
استاد پرسید: اینکه آرامشمان را از دست می‌دهیم درست است امّا چرا با وجودى که طرف مقابل کنارمان قرار دارد داد می‌زنیم؟ آیا نمی‌توان با صداى ملایم صحبت کرد؟ چرا هنگامى که خشمگین هستیم داد می‌زنیم؟

شاگردان هر کدام جواب‌هایى دادند امّا پاسخ‌هاى هیچکدام استاد را راضى نکرد. سرانجام استاد چنین توضیح داد: هنگامى که دو نفر از دست یکدیگر عصبانى هستند، قلب‌هایشان از یکدیگر فاصله می‌گیرد. آن‌ها براى این که فاصله را جبران کنند مجبورند که داد بزنند. هر چه میزان عصبانیت و خشم بیشتر باشد، این فاصله بیشتر است و آن‌ها باید صدایشان را بلندتر کنند.

سپس استاد پرسید: هنگامى که دو نفر عاشق همدیگر باشند چه اتفاقى می‌افتد؟ آن‌ها سر هم داد نمی‌زنند بلکه خیلى به آرامى با هم صحبت می‌کنند. چرا؟ چون قلب‌هایشان خیلى به هم نزدیک است. فاصله قلب‌هاشان بسیار کم است .

استاد ادامه داد: هنگامى که عشقشان به یکدیگر بیشتر شد، چه اتفاقى می‌افتد؟ آن‌ها حتى حرف معمولى هم با هم نمی‌زنند و فقط در گوش هم نجوا می‌کنند و عشقشان باز هم به یکدیگر بیشتر می‌شود.سرانجام، حتى از نجوا کردن هم بی‌نیاز می‌شوند و فقط به یکدیگر نگاه می‌کنند. این هنگامى است که دیگر هیچ فاصله‌اى بین قلب‌هاى آن‌ها باقى نمانده باشد.

امیدوارم روزی رسد که تمامی انسان ها قلب هایشان به یکدیگر نزدیک شود

نوشته شده توسط: مصطفی سرداری



:: برچسب‌ها: عشق, دوستی, دشمنی,
نويسنده : ....


سخنانی قابل تامل

 

 

 

-.درِ هر سکوتی را که بگشایی ، یک عالمه حرف از آن بیرون می ریزد.

 

 

 

-.عشق هرگز قادر به تملک نیست ٫ عشق آزادی بخشیدن به دیگری است ٫ هدیه ای نا مشروط است ... عشق معامله نیست .

 

 

-.دیگر از آن همه شیطنت و شلوغی خبری نیست ٫ آنقدر به خاطر ضربدر های جلوی اسمم چوب روزگار را خوردم که تبدیل شدم به ...

 

 

 

ساکت ترین شاگرد کلاس زندگی !!!  

 

 

 

- .من درخت میمونم ... تو تبر هم که بشی و بخوای منو قطع کنی ٫ آخرش  یا دستمال میشم واسه اشک چشمات یا قلم و کاغذ میشم واسه دلتنگیات ...

 

 

 

- . یادتون باشه " فقط " تا یه جایی صبور دیده میشن ٫ و از اونجا به بعد ٫ احمق !!!

 

 

--اشتباه من املایی بود ٫ من فقط او را همدرد نوشتم ٫گویا او هم ٫ درد بود ...

 

 

 

-.گرگ ها همیشه زوزه نمیکشند گاهی می گویند دوستت دارم و زودتر از آنکه بفهمی بره ای میدرند خاطراتت را ...و تو می مانی با تنی که بوی گرگ گرفته ... 

 

 

 

-.خداکنه هیچوقت " هست " های کسی نشه " بود " ...

9.کسانی که قدر دستان نوازشگر را ندانند ٫ عاقبت پاهای لگد کوب را می بوسند ....

-.از آدمها بت نسازید ... این خیانت است ...هم به خودتان ... هم به خودشان  

خدایی می شوند که خدایی کردن نمی دانند.... و شما در آخر می شوید سر تا پای کافر خدای خود ساخته ...

 

 

 

-جا گذاشته ام دلم را ...هر که یافت ٫ مژدگانی اش ٫تمام زندگی ام ...  

 

 

 

 

عشق چیزی شبیه در زدن است

مثل دیدار ، مثل سر زدن است

  محمد سلمانی

 



:: برچسب‌ها: غزل , عشق, محمد سلمانی,
نويسنده : ....


عشق و سربلندی

 

همیشه در اوج باش...........
سربلند و عاشق
عقابی باش سبکبال و تیزبین.........
و عشق را به همه هدیه بده........

عشق ،بهترین هدیه خداوند به زمینیان است....................

 وتنها خاصیت انسان زنده ،عاشقیست..............
وخداوند بعد از آفرینش انسان ،عشق را آفرید تا گرما بخش زندگیش باشد.........................

 



:: برچسب‌ها: عشق, انسان, آفرینش, عکس عقاب,
نويسنده : ....


صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 12 صفحه بعد