سفیر سیمرغ، وبلاگ تخصصی ادبیات فارسی

سیمین بهبهانی

شلوار تا خورده دارد مردي كه يك پا ندارد      
خشم است و آتش نگاهش يعني تماشا ندارد
رخساره مي تابم از او اما به چشمم نشسته
بس نوجوان است و شايد از بيست بالا ندارد
بادا كه چون من مبادا چل سال رنجش پس از اين
خود گر چه رنجست بودن بادا مبادا ندارد.
با پاي چالاك پيما ديدي چه دشوار رفتم
تا چون رود او كه پايي چالاك پيما ندارد؟
تق تق كنان چوبدستش روي زمين مينهد مهر
با آنكه ثبت حضورش حاجت به امضا ندارد
بر چهره سرد و خشكش پيدا خطوط ملال است
گويا كه با كاهش تن جاني شكيبا ندارد
گويم كه با مهرباني خواهم شكيبايي از او
پندش دهم مادرانه گيرم كه پروا ندارد
رو مي كنم سوي او باز تا گفتگويي كنم ساز
رفته ست و خاليست جايش مردي كه يك پا ندارد

* سیمین بهبهانی



:: موضوعات مرتبط: شعر، ،
نويسنده : ....


راز امانتی که خدا به انسان سپرد


امید

إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَیْنَ أَنْ یَحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ إِنَّهُ كانَ ظَلُوماً جَهُولا (احزاب72) ما این امانت را بر آسمانها و زمین و كوه‏ها عرضه داشتیم، از تحمل آن سرباز زدند و از آن ترسیدند. انسان آن امانت بر دوش گرفت، كه او ستمكار و نادان بود.

آیه مورد بحث حکایت از آن دارد كه خداى تعالى چیزی را به انسان به ودیعه سپرده، تا انسان آن را براى خدا حفظ كند و سالم و مستقیم نگه بدارد، و سپس به صاحبش یعنى خداى سبحان برگرداند.

 

ماهیت امانتی که به انسان سپرده شد

اما اینكه این امانت چیست؟ از جمله" لِیُعَذِّبَ اللَّهُ الْمُنافِقِینَ وَ الْمُنافِقاتِ ..." بر مى‏آید كه امانت مذكور چیزى است كه نفاق و شرك و ایمان هر سه بر حمل آن امانت مترتب مى‏شود، در نتیجه حاملین آن امانت به سه طائفه تقسیم مى‏شوند، چون كیفیت حمل آنان مختلف است.

از این جا مى‏فهمیم كه ناگزیر امانت مذكور امرى است مربوط به دین حق، كه دارنده آن متصف به ایمان، و فاقد آن متصف به شرك، و آن كس كه ادعاى آن را مى‏كند، ولى در واقع فاقد آن است، متصف به نفاق مى‏شود.

احتمالات فراوانی در باب چیستی امانت الهی مطرح ساخته اند اما در این میان یک احتمال از سایرین قوی تر است و آن این است که مراد از امانت ولایت الهی می باشد.

 ولایت الهی و کمال در راه حق امانت الهی است

ناگزیر از بین همه احتمالات یک احتمال باقى مى‏ماند و آن این است كه مراد از امانت مزبور كمالى باشد كه از ناحیه تلبس و داشتن اعتقادات حق، و نیز تلبس به اعمال صالح، و سلوك طریقه كمال حاصل شود به اینكه از حضیض ماده به اوج اخلاص ارتقاء پیدا كند و خداوند انسان حامل آن امانت را براى خود خالص كند، این است آن احتمالى كه مى‏تواند مراد از امانت باشد، چون در این كمال هیچ موجودى نه آسمان، و نه زمین، و نه غیر آن دو، شریك انسان نیست.

از سویى دیگر چنین كسى تنها خدا متولى امور اوست، و جز ولایت الهى هیچ موجودى از آسمان و زمین در امور او دخالت ندارد، چون خدا او را براى خود خالص كرده.

پس مراد از امانت عبارت شد از ولایت الهى، و مراد از عرضه داشتن این ولایت بر  آسمانها و زمین و سایر موجودات ، مقایسه این ولایت با وضع آنهاست.

جمله" إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ" معنایش این است كه: ما ولایت الهى و استكمال به حقایق دین حق را، چه علم به آن حقایق، و چه عمل بدانها را، بر آسمانها و زمین عرضه كردیم، و معناى عرضه كردن آن، این است كه ما یك یك موجودات را با آن سنجیدیم، و قیاس كردیم، هیچ یك استعداد پذیرفتن آن را نداشتند، به جز انسان
انسان و شایستگی این امانت الهی

اگر ولایت الهى را با وضع آسمانها و زمین مقایسه كنى، خواهى دید كه اینها تاب حمل آن را ندارند و تنها انسان مى‏تواند حامل آن باشد.

معناى امتناع آسمانها و زمین، و پذیرفتن و حمل آن به وسیله انسان این است كه در انسان استعداد و صلاحیت تلبس آن هست، ولى در آسمانها و زمین نیست. آسمانها و زمین و كوه‏ها با اینكه از نظر حجم بسیار بزرگ، و از نظر سنگینى بسیار ثقیل و از نظر نیرو بسیار نیرومند هستند، لیكن با این حال استعداد آن را ندارند كه حامل ولایت الهى شوند و مراد از امتناعشان از حمل این امانت، همین نداشتن استعداد است.

 امانت داری انسان و سه فرقه شدن او

انسان ظلوم و جهول نه از حمل امانت امتناع ورزید، و نه از سنگینى آن و خطر عظیمش به هراس افتاد، بلكه با همه سنگینى و خطرناكى‏اش قبولش كرد و این سبب شد كه انسان كه یك حقیقت و نوع است، به سه قسم منافق و مشرك و مۆمن منقسم شود و آسمان و زمین و كوه‏ها داراى این سه قسم نباشند، بلكه همه مطیع و مۆمن باشند. پس جمله" إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ" معنایش این است كه: ما ولایت الهى و استكمال به حقایق دین حق را، چه علم به آن حقایق و چه عمل بدانها را، بر آسمانها و زمین عرضه كردیم، و معناى عرضه كردن آن، این است كه ما یك یك موجودات را با آن سنجیدیم و قیاس كردیم، هیچ یك استعداد پذیرفتن آن را نداشتند، به جز انسان.

آسمان بار امانت نتوانست کشید          قرعه فال به نام من دیوانه زدند

به این معنا زندگی انسان، باید در پرتو تکلیف و مسئولیت شکل بگیرد؛این همان چیزی است که انسان با اتکاء به استعداد و شایستگی خود و در پرتو «عقل» و «اراده» خویش می تواند به دوش بگیرد.

معناى امتناع آسمانها و زمین، و پذیرفتن و حمل آن به وسیله انسان این است كه در انسان استعداد و صلاحیت تلبس آن هست، ولى در آسمانها و زمین نیست

 

بسیاری از افراد به نام آزادی می خواهند خود را از قید و بند تکالیف و مسئولیت ها رها سازند. آدمی اگر بخواهد از قید تکالیف و وظایف، خود را آزاد و رها سازد باید بداند که پیش از آن بایستی از انسانیت استعفاء بدهد و جزو جمادات و یا گیاهان و حداقل جزو حیوانات در آید تا بتواند از آنچه لازمه انسانیت است ـ یعنی بر دوش کشیدن وظایف و تکالیف انسانی ـ خود را آزاد سازد.

شایسته است انسان خیانت و کوتاهی در حفظ این امانت الهی ننموده و با پایبندی و التزام به آن تکالیف، زمینه سعادت دنیوی و اخروی خویش را فراهم نماید.

در حدیث آمده هنگامی که وقت نماز فرا می رسید، لرزه بر اندام مولای متقیان علی علیه السلام می افتاد و می فرمودند:«وقت نماز است،نماز همان امانت الهی است که کوه ها و آسمان ها از تحمل آن سر باز زدند»

این امانت، همان ولایت الهی و کمال صفت عبودیت، تنها به علم به خداوند و عمل شایسته یعنی عدالت حاصل می شود اتصاف به این دو صفت یعنی علم و عدالت که می توان آن را در برابر نادانی و ستم قرار داد برای آن است که آدمی به خودی خود و مطابق سرشت خویش بسیار ستمگر و نادان است و بدین گونه حامل امانت الهی است.

حال ما در زندگی روزمره خودمان چقدر با عشق و علاقه این امانت الهی توجه کرده ایم و چقدر به مسئولیت وتکلیف خود پایبند بوده ایم؟! سبک زندگی اسلامی این را از ما می خواهد که به تکالیف و اوامر و نواهی خداوند پایبند باشیم تا امانت الهی را به بهترین وجه نگه داری کنیم و خیانت نکنیم.

مریم پناهنده   

بخش قرآن تبیان



:: موضوعات مرتبط: نقد و تحلیل، نثر، ،
:: برچسب‌ها: امانت الهی،مقاله،قرآن,
نويسنده : ....


سۆالی سخت که هیچ کس جوابش را نمی داند!!

«یَا أَیُّهَا الْإِنسَانُ مَا غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَرِیمِ * الَّذِی خَلَقَكَ فَسَوَّاكَ فَعَدَلَكَ  *فِی أَیِّ صُورَةٍ مَّا شَاء رَكَّبَكَ » ؛ (سوره انفطار آیات 6و 7و 8) ؛‌ ای انسان ، چه چیزی تو را به پروردگار کریمت مغرور کرده ؟ پروردگاری که تو را آفریده و ساخته وپرداخته و تناسب داده است و به هر صورتی که خواسته ترکیب کرده ؟


گاهی اوقات از ما سۆالاتی می شود که در جا خشکمان می زند و برای پاسخ دادن به آن تمام وجودمان در گیر می شود؟

مثلاً دوست داری در چه حالتی بمیری؟

دوست داری کی بمیری؟

سۆال می پرسند اگر زیباترین ، ثروتمندترین و با نفوذترین آدم کره زمین بودی چه احساسی داشتی ؟

این سۆال ها را خیلی هایمان بی جواب می گذاریم و از جواب دادن طفره می رویم اما گاهی اوقات پرسشگر کسی است که نمی توانیم از جواب دادن طفره برویم ، باید جواب بدهیم اگر شده برای هر سۆالی ساعت ها فکر کنیم اما پاسخ دادن حتمی است .

مثل وقتی که خداوند متعال از ما یک سۆال بپرسد باید جواب بدهیم . هیچ راه فراری نیست اگر اینجا سرمان را در برف کنیم و نشنیده بگیریم و جواب ندهیم ، در آخرت خفتمان می کنند و جواب را خواهند گرفت .

سوره انفطار
 

یکی از سۆالاتی که خداوند متعال صریحاً می پرسد و ما موظفیم که جواب بدهیم این است که : «ای انسان، چه چیزی تو را به پروردگار کریمت مغرور کرده ؟ »

جداً چه چیز اینقدر ما را مغرور کرده که از بندگی کردن خداوند عار داریم ؟ چه چیز ؟

عده ای ثروت دارند ، شهرت دارند ، زیبایی دارند و به آن ها مغرورند ؛ می فرماید در مقابل خداوند کریم و بخشنده که هر چه دارید از او است و اگر او اراده کند لحظه ای دیگر ندارید چه چیز مغرورتان کرده ؟ 

بسیاری از ما هم که از دار دنیا چیز خاصی نداریم ، نه ثروتی نه قدرتی نه جمالی و نه هیچ چیز دیگری که بگوییم دلیل غرور مان این است، این سۆال را پاسخ دهیم ما چرا اینقدر مغروریم؟ ما به چه چیز مغروریم ؟

بنده با این سۆال که مواجه شدم ساعت ها فکر کردم ولی دریغ از یک جواب قانع کننده ، من به این نتیجه رسیدم که از بس که در درک مقام ربوبی خداوند متعال جاهلم به هیچ مغرورم و الا کسی که مقام پروردگار عالم را بشناسد که مغرور نمی شود حتی اگر زیباترین باشد ، می فهمد که جمال او نقشی است که خداوند بر صورت او زده است .

اگر ثروتی داشته باشد می فهمد که گنجینه های عرش دست خداوند است و او در مقابل پرودگار گدایی بیش نیست . 

نظر شما در این مورد چیست؟

انسان به چه چیز مغرور است؟

به سابقه درخشانش ؟ به بندگی بی چون و چرایش ؟ یا ... شما بگویید

سایت تبیان



:: موضوعات مرتبط: متن ادبی، نثر، ،
:: برچسب‌ها: قرآن،غرور انسان,
نويسنده : ....


مولانا



:: موضوعات مرتبط: تصاویر، متن ادبی، ،
:: برچسب‌ها: مولانا,
نويسنده : ....


عید استجابت



:: موضوعات مرتبط: تصاویر، ،
نويسنده : ....


آغاز کار به نام خدا در ادبیات

مخزن الاسرار نظامی

بسم الله الرحمن الرحیم
هست کلید در گنج حکیم
فاتحۀ فکرت و ختم سخن
نام خدای است بر او ختم کن
پیش وجود همه آیندگان
 بیش بقای همه پایندگان
سابقه سالار جهان قِدم
 مُرسله پیوند گلوی قلم
 
 
خسرو و شیرین نظامی
به نام آنکه هستی نام ازو یافت
فلک جنبش، زمین آرام ازو یافت
خدایی کافرینش در سجودش
گواهی مطلق آمد بر وجودش
جواهر بخش فکرتهای باریک
به روز آرندۀ شبهای تاریک
غم و شادی نگار و بیم و اُمّید
شب و روز آفرین و ماه و خورشید
 
 
لیلی و مجنون نظامی
ای نام تو بهترین سر آغاز
بی نام تو نامه کی کنم باز
ای یاد تو مونس روانم
جز نام تو نیست بر زبانم
ای هیچ خطی نگشته ز اوّل
بی حجت نام تو مسجّل
ای هست کن اساس هستی
کوته ز درت دراز دستی
ای هفت عروس نه عماری
بر درگه تو به پرده داری
ای هر چه رمیده وآرمیده
در کن فیکون، تو آفریده
ای محرم عالم تحیّر
عالم ز تو هم تهیّ و هم پر
از ظلمت خود رهاییم ده
با نور خود آشناییم ده


هفت پیکر نظامی
ای جهان دیده بودِ خویش از تو
هیچ بودی نبوده پیش از تو
در بدایت، بدایتِ همه چیز
در نهایت، نهایتِ همه چیز
ای برآرندۀ سپهر بلند
انجم افروز و انجمن پیوند
آفرینندۀ خزانۀ جود
مبدع و آفریدگار وجود
 
 

برگرفته ازhttp://www.adabiatsemnan.blogfa.com


:: موضوعات مرتبط: شعر، ،
:: برچسب‌ها: شعر,
نويسنده : ....