سفیر سیمرغ، وبلاگ تخصصی ادبیات فارسی

نزار قبانی در سال ۱۹۲۳ در شهر دمشق پایتخت سوریه چشم به جهان گشود. دروس ابتدایی و مقطع دبیرستان را در همین شهر گذراند. سپس در رشته حقوق دانشگاه دمشق مشغول به تحصیل شد و توانست در سال ۱۹۴۵ مدرک کارشناسی خود را بگیرد. پس از اتمام تحصیلات، به جای پرداختن به حرفه وکالت بر آن شد تا به هیات دیپلماتیک سفارت سوریه در قاهره بپیوندد و چند سالی در سفارتخانه کشورش در ترکیه، انگلیس، لبنان و اسپانیا مشغول به کار بود. همزمان با انجام امور سیاسی به سرودن شعر نیز پرداخت تا جایی که در سال ۱۹۶۶ تصمیم گرفت میان سیاست و شعر یکی را برگزیند پس جانب شعر را گرفت و از کلیه سمت های سیاسی اش استعفا داد. انتشار اولین دیوان شعر تحت عنوان «قالت لی سمراء» (سمرا به من گفت) با استقبال گسترده مردم مواجه شد و او را به سرودن اشعار هرچه بیشتر تشویق کرد. نزار قبانی در شعرهای اولیه اش، با استادی تمام روحیات و خصوصیات زن را وصف کرد که در میان خاص و عام به شاعر زن شهرت یافت...خود او چنین اعتراف می کند؛ «من از خانواده یی هستم که شغل آنها عاشقی است. عشق با کودکان این خانواده زاده می شود، همان گونه که شیرینی با سیب متولد می شود. وقتی به یازده سالگی می رسیم عاشق می شویم و در دوازده سالگی دلتنگ می گردیم و در سیزده سالگی از نو عاشق می شویم و در چهارده سالگی دلتنگ می گردیم و در چهارده سالگی دلگیر و دلتنگ. در خانواده ما هر طفلی در سن پانزده سالگی پیر است و در کار عاشقی صاحب طریقه یی.»

نزار قبانی تا قبل از شکست عرب ها در ژوئن ۱۹۶7 تنها اشعار عاشقانه می سرود اما بعد از آن شکست بر آن شد تا وارد گردونه سیاست شود و با قلم خود در راه آزادی ملت فلسطین بکوشد. از این رو قصیده «یادداشتی بر دفتر شکست» را سرود که در محافل ادبی و سیاسی جهان غرب غوغایی به راه انداخت. برخی سرودن این شعر را به فال نیک گرفتند و آن را مقدمه یی برای سرودن هر چه بیشتر اشعار سیاسی او تلقی کردند اما برخی دیگر گفتند که شعر سیاسی برازنده شخصی چون او نیست. به هر روی قبانی شاعری است که فلسطینی ها او را به عنوان زبان ادبی خود می شناسند. قبانی در شعری که قدس را توصیف کرده، انسان را به کوچه باغ های بیت المقدس می برد؛
در این زمانه تو را هر که بنگرد
به غم نشسته خیابان ها و کوچه ها
قدس
شهر من
شهر پرطراوت زیتون و آشتی
...
نزار در پی کشته شدن همسرش بلقیس در سال ۱۹۸۱ قصیده یی می سراید. او در این قصیده لطیف ترین احساسات شاعرانه خویش را برای خواننده بیان می کند و کشته شدن همسرش را بهانه یی برای محکوم کردن فتنه ها و تفرقه های موجود بین عرب ها قرار می دهد. آنجایی که می گوید؛ «اگر آنان درخت زیتونی را از ربع قرن پیش آزاد کردند یا میوه لیمویی را بازگرداندند و پلیدی را از تاریخ محو نمودند از قاتلان تو تشکر خواهم کرد ای بلقیس، اما آنان فلسطین را ترک کردند تا آهویی را بکشند.» یا می گوید؛
شک داری که دلنشین ترین زن جهانی و مهم ترین؟
شک داری تمام کلیدهای جهان از آن من شد
آن گاه که به تو دست یازیدم؟
شک داری جهان دگرگون شد
به گاه گرفتن دستت
و بزرگ ترین روز تاریخ و زیباترین خبر دنیا بود
روز ورودت به قلبم؟
با کشته شدن بلقیس، نزار راهی سوئیس می شود. پس از چندی به فرانسه و سپس به لندن،... کتاب های شعری او یکی پس از دیگری در کشورهای عربی چاپ و خوانندگان با شور و ذوق زایدالوصفی این کتاب ها را خریده و می خرند. شهرت نزار در سراسر جهان عرب زبانزد خاص و عام شده بود. او دیگر به سوریه تعلق نداشت، جهانی او را می طلبید. نزار در آوریل ۱۹۹۸ در لندن چشم از جهان فروبست





:: موضوعات مرتبط: نثر، ،
:: برچسب‌ها: نزار قبانی،شعر،عرب، فلسطین,
نويسنده : ....